هر سال که مي گذرد
يک سال به عمرم اضافه مي شود يا
يك سال از عمرم كم مي شود ؟!!!!!
هر جا وایستی ، مردی !!
زنده باش ، زندگی کن !
برای زنده موندن از داشته هات غافل نشو !
قدر همشون رو بدون ، بگذار زندگی از اینکه تو زنده ای ، به خودش ببالد !
و در آخر : روزمره گی ، عین مردن است !
برچسبها: روزمره گی, عبارات زیبا
پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.
بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست.
- بی نيازی را قبل از فقر
- سلامتی را قبل از بيماری
- فراغت را قبل از سرگرم شدن
- زندگی را قبل از مرگ
بلكه كسي است كه به كمترين ها نياز دارد.
یک لحظه هوسرانی یک عمر پشیمانی
و من سال ها مذهبی ماندم
بی آنکه خدایی داشته باشم
آدم بی معرفت هر جا سخن گویی کند
چون ندارد معرفت،او عاقبت رسوا شود
در اونجا به طور کامل به ضرورت وجود یک مدیر پی بردم و به همه جا حواسم بود به جز برنامه اصلی.
به نظر میرسه میشد همچین کنسرتی رو با یک سوم عوامل اجرایی و با یک چهارم هزینه هایی که کرده بودند خیلی بهتر برگزار کرد،فقط یه مدیر می خواست تا همه چیز رو هماهنگ کنه و برای همه لحظاتی که مردم در اونجا هستند برنامه داشته باشه (از لحظه ورود تا لحظه خروج افراد)
در اونجا به جز لزوم مدیریت کردن عوامل اجرایی (از کسی که اونجا رو تمیز میکنه تا عوامل سطوح بالاتر برگزار کننده) میشد به لزوم وجود یک مدیر توانمند در سطح اجتماع برای مدیریت احساسات مردم و برنامه ریزی برای اوقات فراغت اونها هم پی برد،کاری که کمتر به اون پرداخته شده.
فقط برای اینکه
اگه یه روزی دوباره تلفنت زنگ خورد، بدونی که نباید جواب بدی !
اگه دنیا جای خوشی بود هیچوقت گریه کنان به دنیا نمی آمدیم
بهترین اشخاص، کسانى هستند که اگر از آن ها تعریف کردید، خجل شوند و اگر بد گفتید، سکوت کنند
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند.
راه مرو! چشم دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن
نطق مکن! چشم ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم کور شوم کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال)
گاورابرای مراسم ترحیم کشتندوتمام این مدت موش درسوراخ دیوار مینگریست ومیگریست.
پس از اينكه عربها هرمزان را وارد مدينه كردند، ... لباس رسمي هرمزان را كه ردائي از ديباي زربفت بود كه تازيها تا آن زمان به چشم نديده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذين» نام داشت بر سرش گذاشتند و ويرا به مسجدي كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكليف هرمزان را تعيين سازد. عمر در گوشهاي از مسجد خفته و تازيانهاي زير سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهي به اطراف انداخت و پرسش كرد: «پس اميرالمؤمنين كجاست؟» تازيهاي نگهبان به عمر اشارهاي كردند و پاسخ دادند: «مگر نميبيني، آن اميرالمؤمنين است.»
... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمي با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.
هرمزان درخواست كرد، پيش از كشته شدن به او كمي آب آشاميدني بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامي كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشاميدن آب درنگ كرد. عمر سبب اين كار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بيم دارد، در هنگام نوشيدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اينكه هرمزان از عمر اين قول را گرفت، آب را بر زمين ريخت. عمر نيز ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.
عشق و هوس.
چون اولی مقدس است و دومی شیطانی. اولی تو را به پاكی میبرد و دومی به پلیدی.
از خلق خدا خواستن خفت است، اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است.
چگونه از آنها استفاده میكنی؟ مانند تیری زهرآلود یا آفتابی جهانتاب، زندگیگیر یا زندگیبخش؟
مردم ناسازگار
گه به دست چرخ نالند
گه به دست روزگار
اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است !
اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
اگر بخشش كند، ميگويند افراط ميكند!
اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد میگويند لال است!!!
اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكاراست!!!
و اگر نكند میگويند كافراست و بیدين .....!!!
لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.


